سلام من خانمی ۳۹ساله هستم . من و همسرم پسر عمه دختر دایی هستیم هر دو ازدواج دوممون هست. از ازدواج مشترکمون تو چهار سال یک پسر و یک دختر داریم. خدا رو شکر هر دو از زندگیمون راضی هستیم. گله من ازخانواده همسرم که عمم هستن که هیچ کمکی به ما نکردن . ما از صفر زندگیمون رو شروع کردیم‌ حتی فرش و لوازم نداشتیم خانواده خودم و دوستام به ما کمک کردن تا سر و سامان بگیریم. اما مادر شوهرم با اینکه وضع مالی خوبی داشتن اصلا کمک نکردن حتی رابطشون رو با ما قطع کردن . دایی من سرمایه ای به ما داد تا کار و کاسبی به راه بندازیم چون همسرم مرد پر تلاش و کاری بود و خواست کمکمون کنه . اما الان خواهر و مادرش تا فهمیدن مغازه زده میرن سراغش هرچی دوست دارن برمیدارن و پول میگیرن بدون هیچ برگشتی تازه باز هم خونه ما نمیان همین موضوع باعث دعوا مرافعه ما شده. دیگه نمیدونم چکار کنم؟ میخواستم برم باهاشون صحبت کنم ولی وقتی عصبانی هستم قدرت حرف زدن ندارم. الان یا دیر میاد یا با من حرف نمیزنه یا میگه همینکه هست .دیگه لج کرده پول روزانه هم نمیده همش میگه ندارم. خلاصه عصبی و غرغرو شدم. ممنون میشم کمک کنید


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها